کتابخانه عمومی آیت اله مدنی دانسفهان

کتابخانه عمومی آیت اله مدنی دانسفهان

اطلاع رسانی کتابخانه شهید مدنی دانسفهان
کتابخانه عمومی آیت اله مدنی دانسفهان

کتابخانه عمومی آیت اله مدنی دانسفهان

اطلاع رسانی کتابخانه شهید مدنی دانسفهان

صدقه کتاب


در صورت توان، برای چاپ کتابهای خوب هزینه کنید 

و آن را به حساب " صدقه جاریه" بگذارید


 «اگر کتابخوانى فرهنگ رایج شد و در بین مردم ما جا افتاد، آن‌وقت کسانى پیدا میشوند که «صدقه‌ى کتاب» درست میکنند که الان نیست. شما ببینید چقدر روضه‌خوانى میشود! چقدر احسان میشود! چقدر به ایتام کمک میشود! چقدر پول و جنس و پارچه و چیزهاى دیگر داده میشود! آیا به همین نسبت، کتاب هم داده میشود؟! به همین نسبت پول براى چاپ کتاب داده میشود؟! خیلی کم!

حالا یک وقتی در گذشته ، زمانی، کسانی از تجار و بازاری های مومن پیدا می شدند ،فرضا کتاب چاپ می کردند و مجانی به طلاب می دادند.

قبلا در حد معدودی، این کارها معمول بود؛ اما الان این کارها نمی شود، این کارها کم است، این را ترویج کنید.74/2/18

به تازگی 115 جلد کتاب ( شامل 43 عنوان در موضوعات مختلف) از سوی رهبر معظم انقلاب ،به کتابخانه مسجد ابوذر واقع در جنوب تهران اهدا گردید.


تسلیت شهادت امام جعفر صادق(علیه السلام)


                                                                        سبز آمدی، سرخ رفتی، حال آنکه

سپید زیستی و صداقت تنها واژه ای است 

 که برازنده نام توست

معرفی چند کتاب تازه منتشر شده

در ادامه و پست های ذیل، چند کتاب تازه منتشر شده در حوزه های زندگینامه، طنز اجتماعی، شعر، تاریخی و رمان معرفی می شوند


این کتاب ها در نشریه همشهری پدر مادرها(شماره های140 و 141) معرفی شده اند. نشریه فوق هم اکنون در کتابخانه موجود می باشد.


"با ما همراه باشید"


  

 


ماه عسل

اگر طرفدار داستان های مرموز و البته شخصیت های ناشناخته و کمی پیچیده هستید، ماه عسل را بخوانید.


«ماه عسل» درباره یک پژوهشر محیط زیست و جغرافیاست که یک روز ناگهان تصمیم میگیرد به جای اینکه به سفر پژوهشی اش برود، سوار قطار شود و خودش را گم کند...


داستان در پاریس دهه 40 و 50 می گذرد و بر پایه خودکشی یک زن جوان به گذشته بر می گردد و اتفاق هایی که هنوز بعد از چند سال برای آنها جوابی پیدا نشده است.


ماه عسل را پاتریک مودیانو نوشته و حسین سلیمان نژاد آن را ترجمه و نشر چشمه نیز منتشر کرده است.


در قسمتی از این کتاب می خوانیم:


« شب ها رادیوی بزرگ سالن را روشن می کردند. همیشه همان ساعت، گوینده ای مهم ترین اخبار جنگ را با صدای زمخت می گفت. ریگو با گوش کردن به او متقاعد شده بود که جنگ به زودی تمام میشود. آن صدا زیاد دوام نمی آورد و این را از لحن زمختش می شد فهمید... »